داستانک بهترین و زیبا ترین داستانک ها
| ||
|
یک مرد یزدی بر خری سوار بود و پسرش پشت سر خر راه میرفت و خر را میراند. حوالی ظهر شد، پسر تکه نانی از جیب خود درآورد و در دهن نهاد و همچنان که طی طریق میکرد، نان را هم میخورد. پدر در این وقت خواست از پسر چیزی سؤال کند. او را به اسم خواند. پسر فوراً جواب داد: «بله» و البته چون دهن را باز کرد که بله بگوید، لقمه از دهنش بیرون افتاد. پدر درحالی که خشمگین به نظر میرسید با لهجه غلیظ یزدی گفت: ـ بله و زهرمار! چه موقع بله گفتن است؟ به جای بله، بگو «هون» که هم جواب مرا داده باشی، هم نانت را خورده باشی و هم خرت را رانده باشی! نظرات شما عزیزان: برچسبها: |
|
[ طراحي : داستانک ها ] [ design thems by::: DASTANAK.TK ] |